-
کدبانو
تزیین سفره شب یلدا عروس ،هندوانه ،آجیل و کدو + عکس
«یلدا شب اول زمستان و شب آخر پاییز است که اول جَدی و آخر قوس باشد و آن درازترین شبهاست…
بیشتر بخوانید » -
اخبار عمومی
مریلا زارعی بازیگر و خواهر خاله شادونه + بیوگرافی و عکس شخصی
عکس و بیوگرافی مریلا زارعی و ماجرای همسر و دخترش
بیشتر بخوانید » -
اخبار عمومی
متن کامل داستان خیر و شر: بازنویسی شده به زبان امروزی و مصور
داستان خیر و شر یکی از داستان های کهنی است که حکیم نظامی گنجه ای در هفت پیکر به نظم…
بیشتر بخوانید » -
اخبار عمومی
داستان کوتاه و خنده دار پرسش و پاسخ
در زمان قدیم که هر آبادی و هر طایفهای یک رئیس مطاع و مستبد داشت دائم به هزار بهانه برای…
بیشتر بخوانید » -
اخبار عمومی
داستان کوتاه – داستان های ملا نصرالدین: سوزن لرزان
در این پست یکی دیگر از داستان های ملا نصرالدین را برایتان نقل می کنیم. اسم این داستان سوزن لرزان…
بیشتر بخوانید » -
اخبار عمومی
داستان کوتاه – داستان های ملا نصرالدین: ماجرای پیدا کردن دزد از دم الاغ!
ملانصرالدین در حیاط را باز کرد تا همسایه آبیارش داخل شود. کار این مرد مواظبت از چشمههای زیرزمینی بود که…
بیشتر بخوانید » -
اخبار عمومی
داستان کوتاه – الاغ از مادرت اطاعت کن! ماجرای جالب ملا نصرالدین در خریدن الاغ
این داستان کوتاه ماجرای عجیب ملا نصرالدین است که در بازار الاغ فروش ها، الاغ جوان و سفیدی را می…
بیشتر بخوانید » -
اخبار عمومی
داستان کوتاه – داستان های ملا نصرالدین: بالا و پایین منار
ملانصرالدین سر به آسمان بلند کرد و به آفتاب سوزان خیره شد. آفتاب به بالاترین محل خود رسیده بود و…
بیشتر بخوانید » -
داستان کوتاه – ناتاشا
ناتاشا توی راه پله همسایه روبروی اتاق شان بارون ولف را دید که نرده ها را گرفته بود و نفس…
بیشتر بخوانید » -
داستان کوتاه – سگ دانا
یک روز سگِ دانایی از کنارِ یک دسته گربه میگذشت. وقتی نزدیک شد و دید که گربهها سخت با خود…
بیشتر بخوانید » -
کدبانو
سفره شب یلدا برای عروس- تزیین میوه شب یلدا – تزیین آجیل شب یلدا
سفره شب یلدا برای عروس خانم ها در بیشتر شهرهای ایران انداخته میشه، برای این منظور ایده های شب یلدا…
بیشتر بخوانید » -
اینترنت
آموزش افزودن دکمه ادامه مطلب در وردپرس
ادامه مطلب در وردپرس یا همون دکمه ادامه مطلب مطمئنا برای شما هم یکی از اون خاطرات خوبی هست که…
بیشتر بخوانید » -
داستان کوتاه – ناتالیا
ناتالیا خود را به آغوش مادرش انداخت و زمانی دراز با هقهقی آرام زار زد. روزهای فراوان جلو این اشکها…
بیشتر بخوانید » -
داستان کوتاه – ما آدم نمی شیم!
صدای یک پیرمرد لاغر مردنی از میان انبوه جمعیت، همهمه داخل سالن قطار را در هم شکست «برادر ما آدم…
بیشتر بخوانید » -
داستان کوتاه – شوخی
ظهر یک روز آفتابی زمستان... سرمایی سخت، سوزان. نادنکا۱ بازو به بازوی من انداخته بود، جعد زلف و کرک بالای…
بیشتر بخوانید » -
داستان کوتاه – دگرگونی دریا
اول وقت بود و بجز متصدی نوشگاه و آن دو نفر که با هم در گوشهی کافه سر میز نشسته…
بیشتر بخوانید » -
داستان کوتاه – شوالیه ناموجود
در پای حصار سرخ فام پاریس، ارتش فرانسه استقرار یافته بود: قرار بود شارلمانی از اصیل زادگان دلاور سان ببیند.…
بیشتر بخوانید » -
دارکوبها
دارکوبهایی از آن نوع که بهشان «دم سفید» میگویند از خیلی وقت پیش اسباب دردسرمان شده بودند. اول عدهشان چندان…
بیشتر بخوانید » -
اخبار عمومی
داستان کوتاه موش یک کلمه است
کلمه ها امروز صبح نمی توانند نفس بکشند، مثل مورچه های ریزی که وقتی بچه بودم می ریختمشان توی شیشه…
بیشتر بخوانید »