در اینجا فقر و محرومیت با تمام تلخی هایش پیداست که بر چهره تک تک ساکنین این دیار نشسته است،روستا خانه بهداشت ندارد، تنها مدرسه ای هم که دارند بنا بر گفته اهالی روستا با یک معلم برای دانش آموزان شکل می گیرد و نهایت آن فارغ التحصیلی در پایه ششم و بعد از آن ترک تحصیل است.
از گفته های اهالی اینگونه بنظر می رسد که چرخ زندگی شان بر مدار یارانه می چرخد و چشم انتظار یارانه هستند؛ پنل های خورشیدی روستا دیگر روشنایی ندارد باتری ذخیره ضعیف شده و کسی هم پشتیبانی نمی کند.
ستار محمدی نام یکی از اهالی روستاست که برای اطراق گروه بازدید از منطقه معرفی شده است ؛ بر ایوان منزل ستار ؛ چهار پایی با دو سر نشین خواهر وبرادر ۱۱ و۱۰ ساله از راه رسید خستگی در چهره نمایان بود مهدی نصرتی ۱۰ ساله وخواهرش مریم ۱۱ ساله از روستای شونه دورک به فاصله ۱۰ کیلومتری آمده اند تا خریدی که از شهر داشته اند به خانه ببرند این دو تاکنون به مدرسه نرفته اند و تمایلی هم به مدرسه ندارند.
مردان و زنانی رنجور را می بینی که سیمای تکیده شان حکایت از سر درون می دهد هر کدام دردها و حرف هایی برای گفتن دارند گویی چشم انتظار کسی هستند که به آنها گوش دهد ، درد دل کنند حتی اگر بدانند هیچ مشکلی از آنها را هم یارای حل شدنش نباشد؛ در این بین ‘نقی’ پیرمرد ۸۰ ساله عصا زنان جلو می آید و از سختی های زندگی در ‘پز ‘ می گوید و از مرگ ۹ فرزندش از گذشته می گوید.
محمد علی ۸۷ ساله پیرمرد دیگری است که میل به صحبت دارد جلو می آید با لبخند شکایت همسر دومش که او را ترک کرده را بیان می کند و افسوس توانمندی وجوانی همسری را می خورد که به گفته او درخت را از ریشه می کند؛ اندکی بعد ‘شاطلا ‘ پیرزن ۷۰ ساله همسر اول محمدعلی با چهره ای رنجور وبیمار از راه می رسد؛ زن کوهستان است گویی برخلاف جسم نحیفش ، روانش محکمتر از آن است که دلتنگی همسرش برای زنی دیگر او را برنجاند می آید و در کنار محمدعلی می ایستد.
** ‘بزنوید’ حکایتی دیگر از محرومیت روستا
بزنوید نام روستای دیگری در مرکز بخش ذلقی در ۹۰ کیلومتری جنوب غربی الیگودرز است که بعداز پیچ و خم های سخت گذر جاده به آنجا می رسی.
خانه های کاه گلی در تابستان خنک و در زمستان گرم است؛ ایوان های ستون زده در دل کوهستان با چشم نوازی فانوس های آویخته بر درگاه این خانه های رویایی زیباست اما برای ساکنین دیرینه این دیار، این زیبایی ها در انبوه مشکلات گم شده است.
هرچند معنای بزنوید در زبان ساکنان محلی به معنای ‘بهتر از این نبود’ است؛ اما آنچه که اکنون در رخسار آن هویداست فقر و محرومیت است که بضاعتی جز سختی، فقر و توسعه نیافتگی ندارد ولی شاید روزگارانی درگذشته را به خود دیده باشد که آنجا بهترین جای ممکن بوده باشد!
خانه محقر ‘گل معنا ‘ پیرزن ۹۳ ساله ای که تنها زندگی می کند، خالی از فرش و موکت بوده و در درگاه خانه اش به انتظار ایستاده است؛ پسر ۷۲ ساله اش می گوید ۱۱ بچه دارد؛ پنج دختر که همگی ازدواج کرده اند و همسران هر پنج دخترش بیکار هستند و این یعنی چرخه بازتولید فقر که در شرایط سخت زندگی با تعداد بچه های زیاد ازدواج آنها در اولویت است به هر قیمتی.
مهناز بانویی میانسال که چهار دختر دارد؛ از نداشتن جهیزیه برای دخترانش می گوید و برای تاکید این نیاز خود به دختر ۱۴ساله اش اشاره می کند که از ۱۰ سالگی عقد کرده و هنوز بدلیل نداشتن جهیزیه در خانه مادر مانده است.
ازدواج زودهنگام دختران در این منطقه مشهود است در همین خصوص باید یادآور شد که بنا بر گفته مصطفی امانی مدیرکل ثبت احوال استان لرستان سال گذشته یکهزار و ۱۲۶ دختر با سن کمتر از ۱۵ سال( زیرسن قانونی) و ۱۸ پسر کمتر از این سن در استان ازدواج کرده اند.
‘آذرخوش’ زنی ۵۹ ساله است که ۵۰ درخت عناب دارد و می گوید با همین بضاعت اندک توانسته است سختی های بزرگ کردن سه فرزند را پشت سربگذارد و اکنون فرزندانش همگی فارغ التحصیل دانشگاه شده اند و می خواهند اینجا(بزنوید) را ترک کنند.
خانه های گلی اولین مشخصه ساکنین این بخش است؛ برخی خانه های کهنه تر در دامنه کوه تخریب وخالی از سکنه شده اند.
اینجا در هر خانواده ای دانش آموز ترک تحصیل و بازمانده از تحصیل وجود دارد؛ دختران خیلی زود ترک تحصیل می کنند، خانه نشین می شوند؛ انتظار و روزمرگی و در بهترین حالت ازدواج در سن کم، تمام زندگی آنها می شود.
مادر یکی از دختران می گوید از بین پنج فرزندش، چهار فرزند از کلاس چهارم ترک تحصیل کردند و در نوشتن حتی یک کلمه هم مشکل دارند.
افزایش ترک تحصیل دانش آموزان فصل مشترک همه مناطق محروم و بخش ذلقی الیگودرز است در این خصوص باید یادآور شد که بنا بر گفته مسئولان آموزش و پرورش لرستان تعداد چهارهزار و ۱۵۰ کودک بازمانده از تحصیل در استان وجود دارد.
در آخرین لحظه خروج از بزنوید؛ ‘آخربس’ پیرزن ۹۵ ساله خمیده قامتی که تنها زندگی می کند خود را به تیم بازدید کننده می رساند و تقاضاهایی برای تامین نیازهای اولیه گذران زندگی دارد و می گوید در انتظار تنها فرزندش است که او را از بزنوید به تهران ببرد.
هرچند توزیع پول هیچگاه چاره رفع مشکلات اقتصادی مناطق محروم و غیرمحروم نبوده و راهکاری از سر ناچاری است ولی گاه اشک هایی بر پهنای صورتی می نشیند و شیارش بر دل تا همیشه باقیست و آن وقت است که معنای انجام کار از سرناچاری را بهتر می توانی درک کنی و نکته قابل تامل اینجاست که نباید آنقدر جامعه به حال خود رها شود تا در مرحله ای از سرناچاری و اجتناب اقدامات کوتاه مدت را در پیش گرفت.
** ‘ایتیوند’ نورآباد پرده ای دیگر از فقر و محرومیت روستا
نورآباد شهری در شمال غربی لرستان با گستره جغرافیایی وسیع دومین شهر پر جمعیت استان است.
دهستان ایتیوند جنوبی زیر مجموعه بخش کاکاوند دلفان با روستا های پراکنده و جمعیت مولد در همسایگی شهرستان کوهدشت و تنگه معروف شیرز واقع شده است.
چند سالی می شود راه خاکی امامزاده بابابزرگ آسفالت شده و روستائیان ساکن در مسیر جاده نورآباد تا امامزاده از موهبت راه دسترسی بهره مند شده اند.
اما بعد از بابا بزرگ روستاهای زیادی وجود دارد که از نعمت راه مناسب برخوردار نیستند تا جائیکه فقط ماشین کمک دار و البته جیپ های قدیمی ۴۰-۵۰ سال پیش باز هم راههای صعب العبور را می روند.
در مسیر راه مالرو روستاهای زیادی وجود دارند که برخی دارای امکانات رفاهی نسبی برق و آب ناچیز لوله کشی و برخی فاقد برق و آب مناسب هستند.
کوله ناب آخرین مسیر بخش ایتیوند به سمت کوهدشت است؛ اگرچه ساکنان کوله ناب زیاد نیستند چیزی حدود ۳۵ خانوار در چهار روستای پراکنده اما فاقد هرگونه امکانات رفاهی آب ، برق، جاده و حتی مدرسه هستند.
‘گوجر’ نام روستایی دیگر در بخش ایتیوند است به این روستا برق رسیده است و لوله ای در جلوی خانه گلی روستائیان وجود دارد که شلنگی به آن وصل است ؛ وقتی همراهان شلنگ را جدا می کنند تا غبارهای نشسته برصورت را پاک کنند صدایی از کنار اتاقک گلی می آید که چرا آب را قطع کردید شلنگ را وصل کنید تا حمام تمام شود.
این تنها نشان بهداشتی این روستاست؛ اندکی دورتر پدری جوان با سه فرزند خردسالش در کنار یک تاب آویزان بر درخت بلوط ایستاده است می گوید ؛ دامدار است چند فرزند دارد که مدرسه نرفته اند و در واقع مدرسه نداشته اند که تحصیل کنند و خودشان هم درس خواندن برایشان اولویتی نداشته است و مطالبه اش هم نکرده اند.
در همین مسیر روستای دیگری وجود ؛ چند خانواده ساکن در این روستا به صورت فصلی برای چرای دام هایشان آمده اند روستاهای کوچکی که با فاصله چند کیلومتر از همدیگر قرار دارند.
مشخصه مشترک این روستاها این است که بلوط تنها نعمت و داشته طبیعی این منطقه جزئی از زندگی شان شده است از تاب برای بازی کودکان تا سقف خانه ها و مصرف سوخت ، انرژی و پخت و پز و سرمای زمستان چوب بلوط است.
در روستای ‘کوله ناب’ که چهار الی پنج خانوار بیشتر ندارد در سقف خانه هایشان تنه های قطور درختان کهنسال بلوط نمایان است و این را یادآوری می کند که همین خانه ها در واقع گرانترین منازل روستایی جهان شاید باشند که در ساخت آنها درختان با قدمت دیرینه بلوط و با ارزش ریالی ۸۰۰ میلیون تومانی استفاده شده است.
رخنه هولناک اعتیاد را در این منطقه می توان دید ، مردانی که شرمی و ابایی برای پنهان کردن اعتیاد خود ندارد از گران شدن مواد می گویند ؛ روزانه مصرف ۱۰ الی ۱۵ هزار تومان دارند و با تورم امروزی مجبورند پول بیشتری برای خرید داشته باشند؛ زنان جوان و تکیده از رنج روزگار باید هم اعتیاد مرد خانواده را تحمل کنند و هم سختی های این زندگی های سخت را تحمل کنند.
یکی از زنان می گوید از یکسال پیش تا الان به شهر نرفته ام ، نامش زهرا ست می گوید برای رفتن به شهر از فاصله دو کوه می گذریم تا به درب بابا بزرگ (امام زاده) برویم و از آنجا با ۶۰ هزار تومان تا شهر نورآباد اگر بخوایم با ماشین به خانه برگردیم ۲۵۰ هزار تومان کرایه یک جیپ تا روستایمان است.
و با اندوهی از سرسختی متحمل شده می گوید ؛ شهر فقط برای مریضی هاست نه برای خرید یا تفریح .
جوانان روستا به شهر مهاجرت کرده اند و کودکان این روزها مشغول جمع آوری صمغ درختان(سقز کوهی) هستند و با شادمانی می گفتند پارسال کیلویی ۴۰ هزار فروخته اند و امسال مشتریان کیلویی ۱۰۰ هزار تومان هر کیلو صمغ؛ درختان پسته کوهی مشتری دارد.
از تولیدات روستایی کشک، روغن فقط قابلیت فروش دارد که دوره گردان به بهایی ناچیز می خرند.
در روستای ‘تیله’ نیز کم آبی خیلی آزار دهنده ای وجود دارد یکجا نشین هستند و سیاه چادرهایی برافراشته اند مردان و زنان در دو قسمت چادر نشسته اند ، قسمت مخصوص مهمانان که با فرش پوشش دارد و روی فرش هم با پتو و بالش برای راحتی مهمانان گذاشته اند و قسمت دوم آشپزخانه ومحل طبخ غذاست.
‘شانسار’ نام یکی از زنان این روستا است که دوست دارد از سختی های زندگی این مناطق بگوید؛ آنچه که خیلی برایشان سخت است ؛ کشیدن آب از مسافت های طولانی چشمه تا خانه که باید با دستان زنان و کودکان تامین شود و جانوران زهر دار ومارهای بزرگ تا عقرب ورتیل که حالا دیگر جزئی از زندگی در مسیر کوهستان است.
سفر یک روزه از ایتیوند جنوبی به پایان رسید و قصه توسعه نیافتن روستاهای مناطق محروم که می توان گفت محرومیت و فقر نشسته بر سیمای آنها بیشتر از همه زنان و کودکان را آزار می دهد و البته قربانی دیگری هم دارد که محیط زیست یا همان جنگل های بلوط است.
البته این انتظار وجود ندارد در اوج فقر و نداری ، ساکنان این روستاهای محروم همانند دغدغه مندهای محبط زیست از بلوط نگهداری کنند که اگر جایگزین دیگری داشتند بدون شک آن را برمی گزیدند.
آنچه شرحش نگارش شد مروری و گذری هر کدام یک روزه بر این مناطق در سفرهای متعدد به مناطق روستایی با همراهی کمیته امداد امام خمینی لرستان بود شرحی که فقط خاص سه منطقه از محرومترین مناطق لرستان به شمار می روند پز، بزنوید در الیگودرز و ایتیوند در نورآباد است.
حکایتی که خود حدیثی مفصل است که در هیچ مجملی نمی گنجد و مشابه آن را می توان در روستاهای بخش چگنی و روستای سوخته زار که در انتهای آن مسیر به سمت نورآباد دارد هم مشاهده کرد.
۱۵ مهرماه بعنوان روز روستا نام نهاده شده و این روز بهانه ای برای مروری بر سفر به روستاهای محروم استان لرستان بود آنچه انجام شده و آنچه نشده و آنچه که باید برای توسعه این مناطق انجام شود تاکنون بسیار نوشته شده که محور بر اساس صدای مسئولین بوده و در این سفرنامه صرفا هدف شنیدن و دیدن مردمان این مناطق است تا آنکه در هر مقام و مسئولیتی و جایگاهی است و توانی دارد همت کند.
بنا بر سرشماری سال ۹۵ تعداد کل روستاهای استان لرستان سه هزار و ۴۱۵ روستا است که ۲ هزار و ۹۸۵ روستا دارای سکنه و ۴۳۰ روستای آن نیز خالی از سکنه است.
گزارش از مهری میردریکوند