تخفیف!

دانلود رمان قندک PDF | عاشقانه

قیمت اصلی تومان20,000 بود.قیمت فعلی تومان10,000 است.

دانلود رمان قندک PDF – دختری که از اسم نامتعارف و غیر معمولش خوشش نمی آید و در صدد تغییر آن بر می آید و در ثبت احوال با زنی آشنا می شود که

دانلود رمان قندک PDF

قندک نام دختری است که از اسم نامتعارف و غیر معمولش خوشش نمی آید و در صدد تغییر آن بر می آید و در ثبت احوال با زنی آشنا می شود که به او پیشنهاد کار می دهد، قندک با قبول شغل پیشنهادی داستان زندگی اش به شکل دیگری رقم می خورد. می خورد و روزگارش می شود که اتفاقاتی بیفتد و در کنار این کشمکش های روزگار عشق را هم تجربه کند، داستان آدم هایی است که ناخواسته سر راه یک دیگر می گیرند…
دانلود رمان قندک

خلاصه رمان قندک

بابا حمیدش جوراب هایش را از پا بیرون آورد و آن را در هم گره زد و مانند توپ فوتبالی کوچک به کنج دیوار پرتاب کرد. از جایش بلند شد و با دوانگشتش بینی اش را گرفت و در حالی که صدایش تو دماغی شده بود گفت: نبات سر از دفتر نقاشی اش که تمام می شود تا نیم آن را نقاشی کرده بود برداشت. پیف پیف… باباحمید چه بوی گندی… سپس مداد رنگی هایش را همراه دفتر نقاشی به بغل گرفت و بساط را کنار سفره یشم پهن کرد. بابا حمید به پاهای استخوانی بلندش کش و قوسی داد ونگاهش به سبزی خوردن تره وتازه دورن سفره ماند: وروجک برای ی من پیف پیف بو میده را ننداز… پای تو هم اگر چهار ده ساعت بود کفش بود بویی بهتر از این نمی داد.

 

 

قندک اخرین گیره ی پرده پذیرایی را به قلابش انداخت و با نفس های خسته از نردبان پایین آمد و کف دست هایش را به هم کوبید و گفت: » این هم از آخرین پرده دیگر تموم شد… باباحمیدش نگاهی به کرکی که از زیر شلخته بود. کلیپس به بیرون ریخته بود نگاه کردو گفت: » دست درد نکنه خسته نباشی…. چه خبر امروز چه کارها کردی قرار بود برای مصاحبه بری نتیجه اش چی شد…؟ حواست باشه اگه شرکت معتبر نباشه نمیگذره بری ها..!.« خب این یک اولتیماتوم کاملا جدی بود. به یاد صف عریض و طویلی افتاد که خداقل دویست نفر برای استفاده از پا پیش گذاشته بودند…آن هم با مردک لیسانس و فوق لیسانس…و و البته دخترانی آنچنانی با قیافه های آنچنانی تر… همان جا بود که فهمیدم با آنچنانی. این مدرک فوق دیپلم حسابداری باید دمش را روی کولش بگذارد و قبل از تعطیل شدن مدرسه ی نبات به دنبالش برود تا کار مهم تری انجام شود…!

 

 

کنار نبات نشست و مداد رنگی زردی که نوکش به انتها رسیده بود را در دست گرفتو گفت: » هیچی بابا زیاد شد بی خیال شدم… بابا حمیدش تکه ایی نان سنگک برداشت و چند پر سبزی میان آن پیچید و در دهانش گذاشت و وقتی که لقمه را با لذت می جوید گفت: «نشد غصه نخور من و مامانت هم کار می کنیم و نمی گذاریم که لنگ بمونید… مامان فیروزه با نفس های خسته از آشپزخانه خارج شدو قابلمه ای استامبولی پلوی خوش آب رنگی که عطر خوبی هم داشت را کنار سفره گذاشت و آب را که بشقاب ها را از استانبولی خوش رنگش می کرد گفت: »من که میگم بیا بریم کارگاه خیاطی و اونجا داره شو.. محیط هم زنونه و زیر دست خودم کار یاد میگیره…

 

 

آقا ندیم روی حرف من که کار گر باسایقه اش هستم حرف نمی زنه…خودم کاریادت می دم یه مدتی که بگذره میشی یه چرخ کار ماهر…« از اینکه تویی کارگاه خیاطی روزگارش را مترکند و زیر بچرخاند و روی خطی بگذارد. صاف بدوزد… موی تنش هم سیخ شد چه برسد به افکارش..!.« چانه ایی بالا انداخته نچ محکم و صدا داری از دهانش بیرون آمد … می داد تو کارگاه شیرینی پزی که پدرش به کاربود با وانیل و آرد و پکینگ پودر و تخم مرغ سرو کار داشته باشد تانخ و سوزن..!. نگاهش رااز کاسه ی ماست گرفت و قاشقش را پر کردو قبل از این که به دهانش ببرد گفت …

 

 

 

 

 

فرمت فایل : PDF

 

حجم فایل : ۳ مگابایت

 

تعداد صفحات : ۳۷۶ صفحه

 

زبان : فارسی

 

دانلود رمان قندک PDF

 

اگر شما ناشر یا نویسنده رمان قندک هستید و تمایل به همکاری ندارید می‌توانید درخواست حذف ارسال کنید.

۰۹۰۱۲۷۵۳۷۴۵

 

رمان های بیشتر  :

 

 

 

 

 

 

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

.فقط مشتریانی که این محصول را خریداری کرده اند و وارد سیستم شده اند میتوانند برای این محصول دیدگاه(نظر) ارسال کنند.

دکمه بازگشت به بالا