چیزهایی از یک صعود که هرگز نشنیدهاید
پرسپولیس السد را شکست داد و راهی فینال شد؛ قرمزها خیلی به این صعود خوش بین بودند اما بدون شک از ابتدای هفته اضطراب و نگرانی زیادی را نیز همراه خود داشتند. هر کدام از ما فوتبال دوستان، به سبک خودمان به استقبال بازی برگشت نیمه نهایی رفتیم شاید حالا وقتش باشد که قصه صعود نماینده ایران را از زبان خودمان بنویسیم. این داستان فینالیست شدن پرسپولیس در لیگ قهرمانان آسیا از زبان من است:
بخش اول/ تهران
تهران ۱۴ میلیون و خرده ای جمعیت دارد که ۱۴ میلیون نفرش قدر زندگی در تهران را نمیدانند؛ آن خرده ای هم امثال من هستند که فقط فرصت چند روز نفس کشیدن در هوای آلوده پایتخت و قدم زدن در خیابان های شلوغ آن را دارند. نمی خواهم آن ها که هرروز از زندگی در تهرانِ متراکم ناراضی هستند یا آن ها که تصور می کنند جمعیت راضی ها بیش از «خرده ای» است را قانع کنم اما دوست دارم این جمله تکراری که تک تک موقعیت های ما آرزوی دیگران است را اینجا هم بنویسم، حتی اگر موقعیت هایمان در سخت ترین اقتصادی، اجتماعی و… باشد. سفر سه روزه من به تهران که هدف نهایی اش تماشای بازی پرسپولیس – السد بود، از همین حالا آغاز شد و چه خوب که ورزش سه ای هست و من می توانم لحظه ها یا به قول خارجی ها Momentهایش را با شما به اشتراک بگذارم.
بخش دوم/ فرودگاه؛ فرار ژاوی و فریرا از خبرنگاران ایرانی
چهارمین سفر ژاوی به ایران و سومین حضور السد در سال ۲۰۱۸ در تهران برای انجام حساس ترین مصاف السد با ایرانی ها بود. السد در سال ۲۰۱۸ بیش از هر شهر دیگری (غیر از دوحه) در تهران فوتبال بازی کرده و همین موضوع نشان می دهد آن ها تجربه کافی برای بازی در جو ورزشگاه آزادی را دارند.
از قبل تصمیم داشتم به استقبال کاروان تیم قطری بروم و یکشنبه شب به سمت فرودگاه رفتم تا به پرواز السد که ساعت ۲۱:۳۰ به زمین قرار بود بنشیند، برسم. نکته جالب این که پرواز السد نه تنها تاخیر نداشت بلکه ۱۰ دقیقه هم زودتر به تهران رسید و برخلاف دفعات قبلی، یاران ژاوی از بخش CIP خارج شدند. این در حالی بود که تعداد هواداران ژاوی یا پرسپولیسی هایی که برای تخریب روحیه آمده بودند، به تعداد انگشتان دو دست نمی رسید!
آن چه برایم جالب و جذاب بود، فرار ژاوی، بونجاح و حتی فریرا سرمربی السد از دوربین عکاسان ایرانی بود، البته همگی رفتار محترمانه و حرفه ای داشتند. همچنین اتوبوس السد همان اتوبوس بازی با استقلال و پرسپولیس در چند ماه اخیر بود.
بخش سوم/ نشست خبری؛ فارسی صحبت کردن برانکو!
دوشنبه روز نشست خبری در فدراسیون فوتبال بود. در ابتدا سرمربی تیم میهمان پائولو فریرا آمد و صحبت هایش را انجام داد. پس از آن نوبت به برانکو ایوانکوویچ رسید؛ عجیب بود که اکثر خبرنگاران دوست داشتند با برانکو سلفی بگیرند! آن هم در شرایطی که همه شان _با چند استثنا_ یک گالری عکس با پروفسور فوتبال ایران دارند اما برانکو آنقدر دوست داشتنی است که همه را مجاب به بیرون آوردن موبایل و انداختن عکس کند.
همچنین دیگر اتفاقی که نظرم را جلب کرد، فارسی صحبت کردن برانکو بود. وقتی که یکی از خبرنگاران پس از صحبت های اولیه سرمربی پرسپولیس خواست از او سوال کند، برانکو حرف خبرنگار را قطع کرد و گفت: «یواش، وایسا انصاری صحبت کنه» شاید برانکو پس از یک دهه حضور در ایران می خواهد فارسی بلد بودنش را به معرض نمایش بگذارد!
بخش چهارم/ تمرین پرسپولیس و السد؛ باران و رنگین کمان
ساعت ۱۶:۳۰ به همراه امیرحسین خیرخواه و سجاد ایمانیان عکاس های ورزش سه به سمت ورزشگاه آزادی رفتیم تا ابتدا تمرین پرسپولیس و سپس تمرین السد را نظاره گر باشیم. آن چه نظر من را به خود جلب کرد، پیش از تمرین در اطراف ورزشگاه بود؛ جایی که ۱۰-۱۵ هوادار از شهرستان هایی چون شیراز، ساری و… به تهران آمده بودند تا بازی پرسپولیس را تماشا کنند اما آخر ۲۴ ساعت قبل بازی؟ شما اسمش را چه می گذارید؟گله شان این بود که چطور باشگاه در عرض چند دقیقه تمام بلیت ها را فروخت!
تمرین پرسپولیس و السد در مرحله گروهی را هم از نزدیک نگاه کردم؛ سوژه غیر فوتبالی اش بازی فرشاد و مسلمان با کاورها و کنایه به نیمکت نشینی هافبک سرخ ها بود؛ اتفاقی حاشیه ای که در آستانه بازی مهم و آن هم مقابل خبرنگاران، باعث تاسف من شد. اما این بار چیزی که پرسپولیسی ها نشان دادند، رفاقت و صمیمیت در حوزه «تیم» بود و اوج شوخی هایشان به صحبت راجع به رنگین کمان ختم می شد. واقعا پرسپولیس این فصل یکی از دوست داشتنی ترین تیم های تاریخش را دارد…
بخش پنجم/ از ساعت ۷ صبح روز بازی؛ سختی عکاس بودن
نمی دانم شما روز سه شنبه را چطور آغاز کردید اما اگر پایان یک روز را «خواب» حساب کنیم، من اصلا دوشنبه را تمام نکردم که بخواهم سه شنبه را هم آغاز کنم! سه شنبه از ساعت ۷ به دل تهران زدم تا اول آیدی کارت را بگیرم و تا ساعت ۸ با میلاد سازمند ستون نویس روزنامه خبرورزشی بروم استادیوم اما فرآیند اخذ آی تی سی با ۴-۵ ساعت تاخیر انجام شد. در اتوبان تهران – کرج، راهنمایی رانندگی بلوار منتهی به درب اصلی ورزشگاه را برای دقایقی بست و همین موضوع باعث ایجاد ترافیک و ازدحام شدید در مقابل بلوار شد، خیلی ها هم ماشین ها را کمی جلوتر رها کردند تا اتوبان ماهیت خود را تغییر داده و یک شب «پارکینگ پرسپولیسی ها» شود.
ساعت ۱۵:۳۰ رسیدم ورزشگاه، شنیدم که ظرفیت ورزشگاه پر شده و دیگر کسی نمی تواند برود داخل! در همین شرایط خیلی ها در حال گرفتن بلیت اصلی با دادن کد ملی بودند و خیلی های دیگر بلیت به دست مقابل گیت ها منتظر بودند… هواداران با صدای شیپور اعتراض خود را ابراز کردند و طبیعتا نیروهای انتظامی نتوانستند مقابل این خروش چند هزار نفری بایستند. تا ساعت ۱۷ همچنان ورود تماشاگران ادامه داشت.
اشتباهی برای من کارت عکاس صادر کرده بودند، در فدراسیون گفتند کاور را از داخل ورزشگاه بگیر. اما روبروی در تونل ماموران گفتند کسی بدون کاور نمی تواند داخل برود! حالا ما با بهانه های مختلف «پیچیدیم» داخل اما واقعا این سطح از هماهنگی در مرحله نیمه نهایی لیگ قهرمانان آسیا بی نظیر بود.
از تونل گذشتم و وارد ورزشگاه شدم؛ نمای ورزشگاه حیرت انگیز بود. تماشاگران بی توجه به قانون ای اف سی مبنی بر استقرار نیافتن روی راهروی بین سکوها، استادیوم را مملو از تماشاگر کرده بودند. رفتم جایگاه خبرنگاران و مشغول کار شدم تا این که در آستانه شروع بازی کانون هواداران پرسپولیس با نمایش مفتضحانه نام پرسپولیس روی سکوها، زیبایی ورزشگاه را برای لحظاتی تحت تاثیر قرار داد. چند پرچم که حروف اسم پرسپولیس روی شان بود، پاره شدند و برخی دیگر هم به صورت ناهماهنگ به نمایش درآمدند.
بخش ششم/ سلام فینال
از همان آغاز به فینال سلام کردم، پرسپولیس هجومی بازی کرد و به تصورم حذف در چنین شرایطی بعید بود اما از دست رفتن دو موقعیت گل، اضطراب را در من و بین تماشاگران زیاد و زیادتر کرد تا این که بغداد با گلی که زد، پنالتی علیپور را پاسخ داد و خیال ما را راحت کرد! انگار حال نمیکردیم یک گل از حریف جلو باشیم و مثل آب خوردن به فینال برویم!
بازی برایم خیلی دیدنی بود اما انتظار داشتن زمان زودتر بگذرد. اولین بار که اسکوردبورد را نگاه کردم دقیقه ۶ بود، حقیقتا انتظار نداشتم دقیقه ۶۰ باشد اما عمیقاً دوست داشتم دقیقه ۹۰ باشد غافل از این که هنوز شب دراز است و…
نیمه اول خیلی زود به پایان رسید و خیلی هم زود شروع شد؛ قرمزها بازهم هجومی بازی کردند و مزد نمایش خود را با گل سیامک نعمتی گرفتند. برانکو را دوست دارم به خاطر همین بی پروایی اش. به خاطر همین که عقب ننشست و فلسفه اش را اجرا کرد و با دو هافبک دفاعی تیمش را به زمین نفرستاد، چرا که میدانست احتمال دریافت گل بالاست و در آن صورت تغییر سیستم میتواند مهلک باشد.
بیرانوند دروازه پرسپولیس را چند بار نجات داد و عالی ظاهر شد اما بقیه بازیکنان هم عملکرد فوق العاده ای داشتند. شجاع خلیل زاده در راست مستحکم ظاهر شد، شایان مصلح بسیار پرتلاش بود، نوراللهی دریبل های فوق العاده ای داشت، سیامک نعمتی بازهم در قامت ستاره ظاهر شد و زوج منشا – علیپور هم عالی بودند.
بخش هفتم/ قاب پایانی
در صعود پرسپولیس به فینال خیلی ها تاثیرگذار بودند اما باید باور کنیم که این اتفاق بدون حضور برانکو ایوانکوویچ رخ نمیداد. دوست دارم آخرین تصویر از این گزارش را به نشست خبری پایان بازی برانکو ایوانکوویچ اختصاص دهم؛ جایی که برق خوشحالی در چشمانش وجود داشت و همه خبرنگاران مثل یک قهرمان از او استقبال کردند اما پروفسور تریبون را ابتدا در اختیار علیرضا بیرانوند قرارداد و گفت باتوجه به عملکرد فوق العاده اش، او باید صحبت ها را آغاز کند.
این پایان سفر من به تهران بود؛ سفری که تا چندین سال بعد با اختلاف دلچسب ترینشان خواهد بود. شما هم داستان چهار روز اخیرتان را حتما بنویسید.